Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «قدس آنلاین»
2024-05-05@01:04:26 GMT

به نام مادر

تاریخ انتشار: ۱۰ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۱۳۳۱۴

کنار نرده‌های ورودی صف طولانی از خانم‌هایی است که می‌خواهند برای زیارت به ضریح برسند. خانم‌ها و دخترانی در همه سن و سال در این صف هستند. یکی چادر رنگی دارد، یکی مشکی. یکی از جنوب آمده است و یکی از شمال. اما راه همگی‌شان الان یکی شده است. چند خانم خادم هم کنارشان چوب پر به دست آن‌ها را راهنمایی می‌کنند و سعی دارند نظم صف حفظ شود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 اما کمی آن‌طرف‌تر راه دیگری هم برای تشرف به ضریح منور ثامن الحجج(ع) هست که از دل رواق نجمه خاتون می‌گذرد. رواقی که به نام مادر ایشان است. امروز برای تشرف این راه را انتخاب می‌کنم.

گوشه‌ای در صحن عتیق

در صحن انقلاب هستم. با اینکه کمی از سر شب هم گذشته اما از گرمای تابستانی هوا خیلی کم نشده است. برای نفس تازه کردن به سقاخانه اسماعیل طلا می‌روم و کمی آب می‌خورم. چشمم به ایوان عتیق می‌افتد. دوباره رو به حضرت ایستاده، دست ادب به سینه گرفته و سلام می‌دهم. زائران زیادی در این نقطه مشغول عکس گرفتن هستند و همهمه‌ عجیبی ایجاد کرده‌اند. از میان‌شان رد می‌شوم و مواظبم که عکس‌شان خراب نشود. خادمی را پیدا می‌کنم و از او سراغ رواق نجمه خاتون را می‌گیرم. به گوشه‌ای از صحن نزدیک رواق الله‌وردی خان اشاره می‌کند.

چند قدمی پیاده می‌روم و چشمم به تابلویی که نام رواق نجمه خاتون بر آن نوشته شده می‌افتد. مسیر ورودی به این رواق با نرده‌های فلزی جدا شده است. آن‌ طرف نرده‌ها هم خانم‌هایی صف بسته‌اند تا به نوبت برای زیارت به ضریح بروند.

به اولین فرش که می‌رسم مشغول باز کردن بند کفش‌هایم می‌شوم که مادر و دختری توجه‌م را جلب می‌کنند. هردو چادرهای رنگی زیبایی به سر دارند. از مدل چادر سر کردن‌شان معلوم است که کرمانی هستند. وقتی شروع به صحبت می‌کنند متوجه می‌شوم که در مورد اصالت‌شان درست حدس زده‌ام. مادر شروع می‌کند به درآوردن کفش‌هایش و  رو به دخترش می‌کند که نگفتم پابرهنه راه نرو. دختر جواب می‌دهد: خوب ثواب دارد. مادر انگار دو دل شده باشد اما بالاخره تذکر می دهد : ثواب دارد درست اما الان با این جوراب‌های کثیف چطور می‌خوای بروی ضریح؟

همچنان باهم در حال بحث کردن هستند که از کنارشان رد می‌شوم. بعد از برداشتن چند قدم کوتاه روی فرش‌ها به یکی از ورودی‌های رواق نجمه خاتون می‌رسم. از در چوبی قهوه‌ای رنگی وارد می‌شوم. اینجا دنج‌تر و دلنشین‌تر از چیزی است که فکرش را می‌کردم.

 پرهیاهو اما آرامش‌بخش

از در که وارد می‌شوم سمت راستم کفشداری شماره پنج صحن آزادی است. کفش‌هایم را تحویل می‌دهم. خانم خادمی با روی خوشی خوش‌آمد گفته و شماره را به من می‌دهد. از او درباره قدمت اینجا می‌پرسم. خانم طوسی‌زاده در جوابم می‌گوید: " این رواق در در ضلع شمال غربی صحن آزادی و جنوب شرقی انقلاب قرار دارد. سال ۱۳۸۱ ساخته شد و نام قبلی‌اش رواق دارالحکمه است. اما چند سالی است نامش به یاد مادر حضرت به رواق نجمه خاتون تغییر پیدا کرده است. "

خداحافظی می‌کنم و می‌روم تا خودم از نزدیک جزئیات بیشتری ببینم. رواق کمی شلوغ است. اما بالاخره جایی برای نشستن پیدا می‌کنم. چند دقیقه اول حواسم به تماشای فضای داخل رواق پرت می‌شود. گرچه تردد زائران در این رواق با همهمه نسبتا زیادی همراه است اما زیبایی اینجا که در عین سادگی است به آدم حس آرامش می‌دهد. دو متر اول دیوارها با سنگ مرمر کرم رنگ پوشیده شده و بقیه سطح دیوارها و سقف هم با کاشی‌کاری سنتی آراسته شده است. فضای اینجا طوری است که مسجدهای بزرگ و قدیمی را در ذهن تداعی می‌کند. چند لوستر بزرگ در وسط و تعداد زیادی لوستر کوچک دیگری در اطراف فضا را حسابی روشن کرده است. در و پنجره‌های زیادی اینجاست که هر کدام به جایی راه دارد. یک راه‌رو هم کنار همین کفشداری است که مسیر ورودی به قلب حرم است.

مسیری دلنشین برای تشرف

قبل از خواندن هر زیارت‌نامه‌ای تصمیم می‌گیرم اول از نزدیک به زیارت حضرت بروم. دوباره بلند می‌شوم و با جمعیتی که به سمت داخل حرکت می‌کنند همراه می‌شوم. روضه منوره در ضلع جنوب غربی این رواق قرار دارد. برای رسیدن به آن باید از یک راهرو بگذریم و به رواق الله‌وردی خان برسیم. همین مسیر را با سایر زائران همراه می‌شوم. هرچه به سمت مضجع آقا نزدیک‌تر می‌شوم حرکت زائران کندتر و کندتر می‌شود. از زیر گنبد الله‌وردی خان که می‌گذرم کمی جلوتر بالاخره چشمم به گل‌های روی ضریح می‌خورد و چند لحظه بعد خود ضریح خودنمایی می‌کند. سلام می‌کنم و هرچه حاجت دارم در همین چند ثانیه از آقا می‌خواهم. حال و هوای عجیبی در جریان است. هرکسی با هر زبانی که بلد است با حضرت صحبت می‌کند. یکی فارسی، یکی عربی، یکی ترکی و ... اینجا زبان مشترک بین همه یک چیز و آن توسل به امام رئوف است.

خیلی‌ها به خاطر ازدحام جمعیت از همینجا سلام می‌دهند و برمی‌گردند. با خودم فکر می‌کنم من بعدا هم می‌توانم این مسیر را بیایم و ضریح را از نزدیک ببوسم. بهتر است بروم تا زائرانی که فرصت کمتری دارند راحت‌تر به زیارت‌شان برسند.

 بازی بچه‌ها، دعای مادران

از زیارت برمی‌گردم و دوباره قصد نشستن در رواق نجمه خاتون را دارم. برای برداشتن مهر از جامهری که کمی آن ‌طرف‌تر است می‌روم. مثل خیلی از صحن‌ها و رواق‌های دیگر حرم، اینجا هم نزدیک جامهری چند بچه مشغول بازی کردن با مهرها هستند. یکی با مهرها ساختمان می‌سازد و یکی قطار درست کرده است. کمی سربه‌سرشان می‌گذارم، مهری برمی‌دارم و برمی‌گردم سرجایم.

البته فقط جامهری پاتوق بازی بچه‌ها در اینجا نیست. وسط رواق هم منبر نسبتا کوچکی گذاشته‌اند که بین شلوغی بچه‌ها گم شده و فقط گوشه‌های پله آن پیداست. انقدر از سر و کله هم بالا رفته‌اند که تعدادشان را به سختی می‌توانم بشمارم. همه این تقلاها برای این است که موفق شوند فقط چند لحظه بالای منبر بنشیند. حسابی کیفور بازی‌اند و مادران‌شان هم با خیال راحت مشغول عبادت‌اند.

پشت سرشان دو دختر بچه دوقلو به تماشای صحن آزادی ایستاده‌اند. از پشت شیشه یکی از درها مشغول شمردن آدم‌هایی هستند که رد می‌شوند. یکی‌شان مردها را می‌شمرد و دیگری زن‌ها را. مادرشان خنده‌کنان به خانم‌های کناری‌اش می‌گوید : " تا فردا هم که بشمرند خسته نمی‌شوند. " بعد همگی خیلی آرام باهم می‌خندند.

غیر از این در، هفت در دیگر هم بین ضلع شمالی صحن آزادی و رواق نجمه خاتون مشترک است که در روز نور زیبایی از پنجره‌های آن می‌تابد. کفشداری شماره شش صحن آزادی هم نزدیک آخرین در است که راه ورودی به این رواق از صحن آزادی است. البته از شیشه‌های درهای ردیف آخر هم می‌شود ایوان طلای صحن آزادی را هم دید.

بفرما حلقه معرفت

از سمت انقلاب که وارد شویم سمت چپ رواق تعدادی صندلی مخصوص نماز خواندن به ردیف رو به قبله گذاشته‌اند. دختر جوانی را می‌بینم که به مادرش که روی ویلچر است کمک می‌کند تا روی یکی از این صندلی‌ها بنشیند. چند خانم دیگر هم که سن و سالی ازشان گذشته و هر کدام به دلیلی نمی‌توانند روی زمین نماز به بخوانند در این قسمت مشغول راز و نیازاند.

چند متر آن‌طرف‌تر و در همین ردیف کتابخانه‌ کوچکی است. خانم‌هایی که دوست دارند در مدت حضورشان در اینجا می‌توانند از کتاب‌هایش استفاده کنند. نزدیک کتابخانه می‌روم تا نگاهی به کتاب‌ها بیاندازیم. در حال ورق زدن کتابی هستم که خادمی پشت سرم با چوب پر آبی به شانه‌ام می‌زند. برمی‌گردم و می‌گویم: جانم؟ خانم صدیق‌زاده سلام می‌کند و می‌گوید: " چند دقیقه دیگر اینجا حلقه معرفت داریم. کارشناسی می‌آید و به مسائل اعتقادی و شرعی پاسخ می‌دهد. اگر دوست دارید تشریف بیاورید. دیدم مشغول کتاب‌خواندن شدید گفتم شاید به این محفل هم علاقه‌مند باشید. " تشکر می‌کنم و درباره برنامه‌های فرهنگی دیگر رواق هم سوال می‌کنم. او در جوابم توضیح می‌دهد که اینجا برنامه‌های دیگری هم مثل تلاوت قرآن و ادعیه مختلف و نماز جماعت هم هست. در همین لحظه صدای روشن شدن بلندگو می‌آید و خانم کارشناس زائران را دعوت به نشستن و شرکت در برنامه می‌کند.

گرد پای زائر توتیای چشم ماست

ساعت تقریبا از ۱۰ شب گذشته و رواق کمی خلوت شده است. چند دقیقه که از این خلوتی می‌گذرد خادم‌ها به تکاپو می‌افتند. همگی بساط جارو کشی و نظافت را مهیا می‌کنند. دو سه نفر جارو برقی بزرگی را در دست دارند اما بقیه جاروهای دستی قدیمی را که با پارچه سبز پوشانده شده، به دست گرفته‌اند. از یکی‌شان می‌پرسم که ماجرا چیست؟ در حالی که جارو برقی هست چرا بعضی‌ها از جارو دستی استفاده می‌کنند؟ خانم موسوی در جوابم می‌گوید: " این یک سنت است. قدیم که جارو برقی نبوده است. مردم با همین جاروها صحن و سرای حضرت را تمیز می‌کردند. حالا هم هدف حفظ این سنت است. تعدادی از خادم‌ها اول با جارو دستی نظافت می‌کنند بعد جارو برقی هم می‌کشیم. " خانم جهان‌بخش یکی دیگر از خانم‌های خادم اینجا هم به جمع ما اضافه می‌شود و می گوید: " هر شب معمولا بین ساعت ۱۰ تا ۱۲ که رواق خلوت‌تر است، جاروکشی انجام می‌شود. خیلی از خانم‌های زائر هم با اصرار چند لحظه‌ای جاروها را از ما می‌گیرند و در این ثواب شریک می‌شوند. خیلی‌هایشان مثل ما معتقدند خاک پای زائر آقا توتیای چشم است. "

همانطور که جارو کشی به آخر می‌رسد زیارت من هم به پایان خود نزدیک می‌شود. خط آخر امین الله را که تمام می‌کنم خانم‌های جارو به دست هم کارشان تمام می‌شود و همگی باهم صلوات می‌فرستند. به سمت کفشداری می‌روم و بعد از گرفتن کفش‌هایم خداحافظی می‌کنم. خانم طوسی‌زاده هم با همان خوشرویی قبل بدرقه‌ام می‌کند.

منبع: قدس آنلاین

کلیدواژه: حرم مطهر رضوی رواق معماری اسلامی زائران امام رضا ع جارو برقی صحن آزادی خانم ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۱۳۳۱۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اسیر در دیوار زرد: اینجا دارم هدر می‌روم!

به گزارش "ورزش سه"، چارچوب دفاعی بروسیا دورتموند به دنیای فوتبال نشان داد که پست شماره 9 آن چیزی نیست که کیلیان امباپه را خوشحال می‌کند. 

دیوار زردی که او در 90 دقیقه بازی رفت نیمه‌نهایی لیگ قهرمانان اروپا در آن گرفتار شده بود، مثالی عالی برای رئال مادریدی بود که شروع به آماده شدن برای ورود این بازیکن فرانسوی می‌شود و در رئال مدتی است که می‌دانند امباپه هرگز یک شماره 9 ایده‌آل نیست.

دیشب فقط ویتینیا و مارکینیوش در پی اس جی درخشیدند و نگذاشتند پاریس با شکستی سنگین‌تر برگردد. اگر آن تکل دقیق دقیقه پایانی مدافع برزیلی نبود، پی اس جی با بیشتر از یک گل سیگنال ایدونا پارک را ترک می‌کرد. ویتینیا مثل هر دو بازی رفت و برگشت برابر بارسا جواهر خط میانی تیمش بود و مهاجمان قدر پاس‌های او را ندانستند. با این نتیجه، تیم آلمانی دلایلی خوب برای رویای یک فینال دیگر بعد از 2013 دارد اما گام به گام. آنها ابتدا باید از پارک دو پرنس دیدن کنند.

یافتن راه حل قبل از ورود امباپه 

در تابستان گذشته، وینیسیوس مجبور شد بخشی از آموخته‌های خود را تغییر دهد، درسی که او را به یکی از بهترین‌ها در فاز تهاجمی تبدیل کرده است. در واقع او خود را در خدمت ماموریت جدید آنچلوتی قرار داد. این ستاره برزیلی از زمانی که فوتبالش را شروع کرد، به‌عنوان وینگر چپ بیشترین لذت را از بازی برده اما این تا رسیدن جود بلینگام به رئال بود.

آنجا شماره هفت رئال متوجه شد که بازی در نقشی غیر از وینگر، به او اجازه می‌دهد تا به دروازه نزدیک‌تر شود و او حالا کاملاً با نقش جدید خود سازگار شده، نقشی که می‌تواند مقدمه ورود کیلیان امباپه به رئال باشد.

شماره هفتی فرانسوی به‌عنوان پست 9 مناسب نیست و قبلاً چندین‌بار به وضوح نشان داده است که در آن موقعیت احساس راحتی نمی‌کند. بازی لیگ قهرمانان برابر بروسیا نمونه کامل آن بود. کیلیان در نیمه اول محو بود و در نیمه دوم کمی بهتر اما نتوانست ناجی تیمش از جهنم دورتموند شود. رئال مادرید این مشکل را به موقع دید و حس کرد. رئال درست قبل از ورود بازیکن PSG به دنبال راه حلی برای آن بود.

کیلیان اسیر در دیوار زرد

ادین ترزیچ یک دیوار زرد رنگ برای کیلیان امباپه طراحی کرد. چارچوب دفاعی او کافی بود تا ستاره فرانسوی را عصبانی کند. عصبانی از اینکه آنطور که می‌خواست در جریان بازی قرار نگرفت. با هوملس که بهترین نسخه خود را بازیافته، امباپه دشواری‌های زیادی در زمین داشت. او با تکل‌های زیبای خود بارها امباپه را ناکام گذاشت و چندین‌بار ضد حمله فرانسوی‌ها را قطع کرد.

دیشب امباپه در حمله احساس تنهایی می‌کرد. بهترین عملکرد او درست زمانی بود که او به سمت چپ رفت. کیلیان یک توپ به تیر زد و پرتحرک‌تر نشان داد. در مجموع او ناامید و ناتوان از یافتن خط ارتباطی با ویتینیا، شماره هفت، سایه فوتبالیستی بود که ما به آن عادت کرده‌ایم. 

چهره گرفته و عصبی امباپه در پایان بازی حس واقعی او در پایان مسابقه‌ای را نشان می‌داد که شاید مقدمه پایان رویای فینال لیگ قهرمانان برای او باشد و این بدترین وداع ممکن او با پاریس خواهد بود. 90 دقیقه دیگر در پارک دو پرنس و با امباپه در پست محبوبش، همه چیز ممکن خواهد بود.

دیگر خبرها

  • برای بیست و پنجمین بار می‌گویم، از لیورپول نپرسید
  • بزرگترین فرودگاه بین المللی دنیا در اینجا ساخته می شود
  • روبرتو دزربی: مایلم که در برایتون به کار خودم ادامه بدهم
  • طرح/ با مهر معلم آمدم تا اینجا
  • جاذبه های دیدنی نیاسر کاشان، کهن باغشهر ایران
  • ببینید | تصاویر هولناک جدید از بقایای آتش‌سوزی در گیلان | اینجا دیگر ویرانه است!
  • ایستادن
  • جیدون سانچو: بازگشت به منچستریونایتد؟ فعلا نمی‌دانم
  • اسیر در دیوار زرد: اینجا دارم هدر می‌روم!
  • اینجا برای حیوانات پاپوش می دوزند | یکی به نعل و یکی به میخ